بسیار دلنشین اما محروم!
بسیار دلنشین اما محروم!

به گزارش خزرفوری به دعوت یکی از همکلاسی‌هایم قرار شد شنبه به روستای امامزاده هاشم بروم و از مشکلات مردم گزارشی تهیه کنم!بار دوم است که برای تهیه گزارش به چنین مسافتی می‌روم،دفنگاه زباله سراوان اولین تجربه‌ام بود که البته با شتاب‌زدگی شروع به نوشتن کردم و به نتیجه‌ی دلخواهم نرسیدم… البته امیدوارم این بار […]

به گزارش خزرفوری

به دعوت یکی از همکلاسی‌هایم قرار شد شنبه به روستای امامزاده هاشم بروم و از مشکلات مردم گزارشی تهیه کنم!
بار دوم است که برای تهیه گزارش به چنین مسافتی می‌روم،دفنگاه زباله سراوان اولین تجربه‌ام بود که البته با شتاب‌زدگی شروع به نوشتن کردم و به نتیجه‌ی دلخواهم نرسیدم… البته امیدوارم این بار چنین اتفاقی نیافتد!
از میدان مصلی با سواری به سمت امام‌زاده حرکت کردم و در راه با خودم کلنجار می‌رفتم و می‌گفتم: چگونه مشکلات را به اطلاع بخشدار سنگر برسانم تا افاقه کند؟ چطور است اول با شورای شهر ارتباط بگیرم و بعد از طریق آنها به بخشدار بگویم؟
یا اصلا بی‌خیال این‌ها شوم و به دهیاری مراجعه کنم!؟به پارک جنگلی سراوان رسیده بودم و تقریبا در میانه‌ی راه بودم،از پنجره به بیرون نگاه کردم و کو‌ه‌های سرسبز و دل‌انگیز سراوان برایم نمایان شدند در این بین بود که در خودم دعوایی به راه بود از کم‌کاری‌ها و بی‌توجهی‌ها در حوزه گردشگری و جذب سرمایه، به این آن شکایت می‌کردم و ایضا از بی‌عرضگی عده‌ای گلایه می‌کردم… بگذریم؛ بعد از طی مدتی نه چندان زیاد به ورودی امامزاده رسیدم!
پادشاهی بر بالای صخره! عنوان مناسبی به نظر می‌رسد، شاید آن بالا بر تخت پادشاهی نشسته و یا شاید مثل من این بالا به دنبال منظره‌ای زیبا می‌گشته که از دنیا رفته! از سرگذشتش هیچ اطلاعی ندارم و نمیدانم در کدام عصر زندگی می‌کرده،اما برایش فاتحه‌ای خوانم،خدایش بیامرزد!
هربار از بالای صخره به روبه‌رو و منظره‌ نگاه می‌کنم روحم تازه می‌شود، البته با آه و افسوس همراه است و به یاد دعوای با خودم در مسیر می‌افتم…!
نقل محافل روستا است که سازمان اوقاف بر زمین‌های اطراف امامزاده دست گذاشته و ادعا کرده تا شعاع هزار متری از امامزاده متعلق به اوقاف است پس با این تفاسیر کسی در این روستا نباید سندی داشته باشد، البته نمیدانم تا چه اندازه صحت دارد!
منظره‌ی روبه‌رویش تالابی است که به تالاب امامزاده هاشم معروف است و برخی از اهالی روستا عقیده دارند به سبب کم‌کاری عده‌ای از مسئولین است که هرکسی که دستش می‌رسیده به قسمتی از آن چنگ زده و حالا بلااستفاده به حال خود رها شده است در پشت سر بقعه ساختمانی است که در ابتدا فکر کردم هتل است اما بعد متوجه شدم محلی است برای استراحت طلاب.
هنگام بالا رفتن از شیب تند مسیر منتهی به مقبره به یاد دوران کودکی خودم افتادم که چقدر در این مسیر با دیگر بچه‌ها مسابقه دو می‌گذاشتیم
قبل از اینکه وارد بقعه شوم و زیارتی کنم به هم‌کلاسی‌ام از رسیدنم اطلاع دادم تا بیاید و با راهنمایی او به سراغ مشکلاتی که به آنها اشاره می‌کرد برویم.
از همان ابتدا به مزار شهدا اشاره کرد و از اینکه چرا برای ترمیم نمادهای آن کاری نمی‌شود گلایه کرد، مشکلی جدی نداشتند و بنظرم با هزینه‌ای اندک سروسامان می‌یابد. اما به جاده‌ای اشاره کرد که به علت بارندگی بخشی از آن فروریخته و خواستم تا از نزدیک ببینم، پس به بالا دست رفتیم جایی که ۳۰خانوار زندگی می‌کنند و بخشی از جاده فروریخته بود. برایم سوال شد که چرا در پایین‌تر از آن چیزی شبیه به نخاله ساختمانی به همراه گِل ریخته‌اند که بعد توضیح داد برای اینکه زمین بیشتر رانش نکند چنین کاری کرده‌اند!
به انتهای جاده و محل تلاقی خانه‌های مردم و مسیر جنگل رسیدیم دوستم خواسته‌اش این بود که چرا بخشی از این مسیر که از کنار خانه‌های مردم عبور می‌کند غلطک خورده اما کنار آن هنوز زهکشی و کانال کشی نشده و با هر باران مسیر آنقدر گِلی می‌شود که عبور و مرور را به شدت سخت می‌کند و در بعضی مواقع اهالی این بالا تا امامزاده را با چکمه و بعد چکمه را درآورده و با کتانی به سمت جاده ‌‌می‌روند!!!
به پایین دست و به زمین فوتبال و والیبالی که در حدود ده سال پیش اینجا دایر بوده و اکنون تعطیل شده رفتیم، زمین دست نخورده و سالم باقی مانده و حیفم آمد که دیدم اینگونه رها شده، چرا که با اندکی هزینه سروسامان می‌گیرد و از این وضعیت خارج می‌شود.
از کمبود امکانات ورزشی و تفریحی صحبت کرد، کمبودی که در تمام استان گیلان احساس می‌شود وضعیت کنونی برایش بسیار ناراحت کننده بود زیرا اعتقاد داشت دلیلی که بعضی از هم‌محلی‌هایش به سمت اعتیاد رفته‌اند تعطیلی و کمبود چنین امکاناتی است! شاید دلیل کم‌کاری مسئولین استانی و کشوری، پوشش گیاهی گیلان باشد! شاید با خودشان می‌گویند مردم گیلان در بهشت زندگی می‌کنند و چه نیازی به پارک و سالن‌های ورزشی و تفریحی دارند و همین که در طبیعت قدم بزنند کافی است.
اما نوبت به دلیل اصلی آمدنم به این روستا رسیده بود! «پارک جنگلی امامزاده هاشم» مجاور منابع طبیعی شهربیجار واقع شده است، جایی که تا قبل از شیوع کرونا محلی برای تفریح و گشت و گذار جوانان و اهالی روستا بود اما از چهارسال پیش درب آن به روی مردم بسته شده و کسی از زمان بازگشایی آن خبری ندارد!
با موتور به دور پارک

و به پادگان جاده رفتیم که به گفته دوستم روزی نیروهای میرزاکوچک از آن برای رفت و آمد استفاده می‌کردند عبور کردیم، حصارهای کوتاه و نصفه و نیمه‌ی پارک جلوی دیدم را نمی‌گرفت و منظره‌ی داخل پارک جنگلی و درختانِ بلندبالای پارک به خوبی نمایان بودند، از نگهبان پارک پرسیدم و دوستم جواب داد: پارک نگهبانی داشته و بعد از بازنشسته شدن آن در سال ۱۳۹۸ دیگر نگهبانی ندارد!
قسمت آزاردهنده ماجرا نخاله‌های ساختمانی بود که در مجاورت پارک ریخته شده بود و انگار برای بعضی‌ها تبدیل به یک عرف و عادت شده و معمولا در کنار جاده‌ها و نهرها و کانال‌ها نمود بیشتری پیدا می‌کند.
هرچه از زیبایی این پارک جنگلی بگویم کم گفته‌ام و نتوانستم حق مطلب را ادا کنم و واقعا برایم جای سوال است که چرا چنین مکانی تعطیل است، جایی که شاید خیلی از استان‌ها آرزوی داشتن آن را داشته باشند!
از مسیرهای پر پیچ و خم و گلی عبور کردیم و به داخل روستا رفتیم، جایی که با جمعیت متمرکز‌تری روبه‌رو بودیم، وضعیت از آن چه که فکر می‌کردم بهتر بود، انتظار جاده‌ای گلی و ناهمواری را داشتم اما با آسفالتی مورد قبول به همراه کانال‌کشی و همچنین مدرسه‌ای دخترانه که توسط خیّری ساخته شده بود روبه‌رو شدم اما وضعیت آنجایی رنگ عوض کرد که با کانالی بشدت کثیف که از پشت مدرسه‌ی پسرانه رد می‌شد برخورد کردم! و باز هم نخاله ساختمانی! دیگر به دیدنشان عادت کرده‌ام و عذاب آورتر اینکه نمیدانم در این خصوص چه راهکاری باید در پیش گرفت!
با مشاهداتی که از این روستا داشتم خیلی دلم می‌خواهد بدانم سهم مناطق محروم استان از اعتبارات سفر رییس جمهور به گیلان و همچنین از بودجه ملی چقدر است؟
قبل از ورود به بقعه نوشته شده «امامزاده‌ها باید به قطب گردشگری تبدیل شوند» اما چگونه؟!
نمی‌شود نقش مردم و بخش خصوصی را در توسعه روستا نادیده گرفت اما زمانیکه مسئولین شهری و استانی به وظایف خود عمل نکنند انگیزه‌ای برای سرمایه‌گذاری باقی نمی‌ماند!
از روستا به سمت رشت برگشتم و باز هم با خودم می‌گویم چگونه پیامم را به دست مسئولین برسانم تا افاقه کند!
امیدوارم مردم به آنچه که حق‌شان است برسند چه با تلاش من باشد یا شخصی دیگر.

عرفان سیرنگ
۱۴۰۲/۰۷/۲۹