به گزارش خزرفوری با استناد به کتابهای تاریخی، شروع کاشت برنج در سرزمین گیلان، دوره ساسانیان عنوان شده و از آن زمان تاکنون پیوند گسست ناپذیری میان گیلانیها و برنج شکل گرفته است. کاشت برنج در گیلان، بخشی جداییناپذیر از فرهنگ و زندگی مردم این دیار است. خانوادههایی که نسلها به کاشت برنج مشغول بودهاند، […]
با استناد به کتابهای تاریخی، شروع کاشت برنج در سرزمین گیلان، دوره ساسانیان عنوان شده و از آن زمان تاکنون پیوند گسست ناپذیری میان گیلانیها و برنج شکل گرفته است. کاشت برنج در گیلان، بخشی جداییناپذیر از فرهنگ و زندگی مردم این دیار است.
خانوادههایی که نسلها به کاشت برنج مشغول بودهاند، هنوز هم در این خطه وجود دارند و این کار برایشان به یک حرفه خانوادگی تبدیل شده است. به همین خاطر کاشت برنج در فرهنگ گیلان به صورت یک ارزش درآمده؛ ارزشی که به خاطر وجود موانع متعدد بر سر راه برنجکاران گیلانی در معرض خطر قرار گرفته است.اولین و بزرگترین مشکل، وضعیت عجیب و غریب و تا حدی مضحک قیمت برنج است. قیمت برنج که در سال ۱۴۰۱ به کیلویی ۱۲۰ هزار تومان هم رسیده بود، سال گذشته حتی با قیمت کیلویی ۶۰ هزار تومان هم معامله میشد.
برنج که کالای اساسی به حساب میآید و همواره سهم قابل توجهی از سفره ایرانیان را در اختیار دارد، بدیهی است که باید از قیمت مناسبی برخوردار باشد تا تمامی خانوادهها توانایی خرید آن را داشته باشند، اما از سوی دیگر منطقی نیست که کشاورز برنجکار، با وجود افزایش سرسام آور قیمت کارگران، ماشینها و کودهای زراعی که همه از تورم ناشی میشوند، کالای خود را به قیمتی کمتر از دو سال قبل بفروشد!
در این میان وظیفه دولت است که با راهکارهای مدیریتی مناسب و تعیین قیمت توافقی، محصولات را از کشاورزان خریداری کند؛ اما در عوض به نظر میرسد دولت نه تنها با رها کردن برنجکاران و حمایت نکردن از کسب و کار آنها، پشت این قشر زحمتکش را خالی کرده، بلکه با واردات بیرویه برنج خارجی، منجر به شکستن قیمتها شده است.
شکستن قیمتی که در دو سال اخیر شاهد آن بودهایم، تنها با شکستن کمر برنجکاران میسر شده و تنها کسانی که در این میان سود میبرند، دلالانی هستند که برنج را با قیمت بسیار پایین از کشاورزان میخرند و به قیمت بالاتر به مصرفکننده نهایی میفروشند.شالیکاران گیلانی هم که به سبب حمایت نشدن از سوی دولت، اکثرشان با قرض و بدهی، زمینهایشان را به زیر کشت میبرند، به اجبار تن به این بهرهکشی دلالان میدهند.
در این میان مسئولانی که با سوء مدیریت و عدم نظارت کافی، مسبب واردات بیرویه و فکر نشده برنجهای بیکیفیت خارجی و شکستهشدن کمر کشاورزان گیلانی هستند، باید پاسخگوی عملکرد خود باشند.
در سالهای اخیر، سیاستهای واردات برنج از سوی دولت با انتقادات فراوانی از سوی کارشناسان، رسانهها و کشاورزان مواجه شده است. با این حال، وعدههایی هم که برای کاهش واردات بیرویه و بهبود وضعیت کشاورزان داده شده، در عمل نتوانسته است راهگشای مشکلات موجود باشد. با وجود کاهش نسبی واردات و شایعاتی مبنی بر حذف ارز ترجیحی برای برنج، واقعیت نشان میدهد که نه تنها این ارز همچنان باقی مانده، بلکه واردات ۵۰۰ هزار تن برنج مازاد بر مصرف کشور کماکان ادامه دارد.
در این میان شرکتهای بیمه هم بلای جان کشاورزان شدهاند و با تعرفههای بالا پوشش بسیار کمی از خسارات وارد شده را به برنجکاران پرداخت میکنند. این پوشش بیمهها تا حدی ضعیف است که امروزه بیشتر شالیکاران ترجیح میدهند حتی با وجود خسارات ناشی از بارش باران و خوابیدن برنجها دچار ضرر مالی شوند ولی محصولات خود را بیمه نکنند.فاجعهای که در سالهای اخیر دور از چشم مسئولان در حال وقوع است، خرد شدن زمینهای کشاورزی است.
دیگر خبری از آن شالیزارهای چند هکتاری نیست و برنجکاران برای گذران زندگی، مجبور به فروش زمینهای آبا و اجدادی خود شدهاند. دلیل اصلی این فاجعه، حمایت نشدن این قشر زحمتکش از سوی مسئولان است و اگر بی توجهی مسئولان به همین منوال ادامه یابد، شاید از کشت برنج در گیلان چیزی جز خاطرهای محو در یادها باقی نماند.